صفحههایی که از جعبه اطلاعات زندگینامه با چندین والد استفاده میکنند
او امورات را از طریق واسطههایش مانند بهاءالله اداره میکرد و بهاءالله هم در جمع به برادرش ارجاع میداد.[۶] صبح ازل از نظر مالی به بهاءالله و برادر وی میرزا موسی وابسته بود.[۷۶] سیاست غیبت صبح ازل به تدریج به بیگانگی او با بخش بزرگی از بابیهای تبعیدی انجامید و آنان شروع به همپیمانی با دیگر مدعیان، بهویژه بهاءالله، کردند.[۲۴]
وفد من مجلس الأهلى فى استقبال بعثة العين الإماراتي اليوم
کنی در ادامه از شاه خواست تا از سلطان عثمانی بخواهد که بر بهاءالله بسیار سخت بگیرد و تمامی راههای ارتباط با او را ببندد.[۱۷۰] بعد از کشته شدن بدیع نیشابوری، بهاءالله شاه را با عنوان «رئیس الظالمین» تقبیح کرد و اظهار داشت که به زودی عبرت جهانیان («عبرةً للعالمین») خواهد شد.[۱۷۱] همچنین او پیروانش را به رعایت حکمت در تبلیغ پیام بهائی توصیه کرد. به نظر میرسد حکمت در نوشتههای بهاءالله همان تقیه در تشیع باشد.[۲۲]:۵۰۴
او در ۸ خرداد ۱۲۷۱ شمسی مطابق ۲۹ ماه مه سال ۱۸۹۲ میلادی به دنبال تب خفیفی در سن ۷۵ سالگی در بهجی درگذشت و در محوطه عمارت بهجی به خاک سپرده شد.[۴۰]
يلا شوت.. مشاهدة مباراة مانشستر يونايتد ووست هام يونايتد بث مباشر اليوم في الدوري الإنجليزي
تقریباً همه بابیان بهاءالله را انتخاب کردند، همچنین به صورت فزایندهای بابیان ایران به وی گرویدند.[۱۱۰] سپس بهاءالله آشکارا اعلام کرد که پیامبر مستقلی است و شروع به نوشتن سورههایی کرد که آنها را وحی الهی میدانست. وی در شهریور ۱۲۴۶ش؛ یعنی سپتامبر ۱۸۶۷ بهطور قطعی از برادرش جدا شده و از صبح ازل خواست که از از او اطاعت کند. صبح ازل نپذیرفت و او را به مباهله در مسجد سلطان سلیم دعوت کرد، اما وقتی در میانهٔ راه تصمیماش را تغییر داد و در مباهله حاضر نشد، وجهه خود را از دست داد.[۶]
بهاءالله دو سال از ۱۲۳۳ تا ۱۲۳۵ خورشیدی برابر با ۱۸۵۴ تا ۱۸۵۶ میلادی را به گوشهنشینی درویشی در منطقهٔ سلیمانیه سپری کرد.[۶] وی در ابتدای ورود به کردستان در غاری در کوهستانهای سرگلو مسکن گزید.[۹۲] بعدها یکی از مشایخ صوفی منطقه به اسم شیخ اسماعیل با بهاءالله آشنا شد و بینش معنوی او را تحسین کرد.[۹۳] او از بهاءالله دعوت کرد که به خانقاه صوفیان خالدیه در سلیمانیه، شهر اصلی کردستان عراق بیاید و به بزرگان متصوفه تعلیم دهد.[۹۳] بهاءالله دعوت او را پذیرفت و به آنجا نقل مکان کرد.
نامههای بهاءالله حاوی هشدارها و پیشبینیهایی در مورد آینده بعضی کشورها و فرمانروایان بود.[۱۵۵] بهطور کلی بهاءالله حکومتهای جمهوری و پادشاهی مشروطه را میستود و در عین حال برای فرانسه بناپارتی، و دولتهای استبدادی پروس، امپراتوری عثمانی و ایران تاج و تختهای سرنگون شده، انقلابها یا رودخانههای خون پیشبینی میکرد.[۱۷۷] به لوئی ناپلئون، مقتدرترین فرمانروای وقت اروپا هشدار داده شده بود که به علت سوء استفاده از قدرت و ریاکاری سرنگون و قلمروش دچار هرج و مرج خواهد شد. دو سال بعد وی در جنگ سدان شکست خورد و سلطنتش دچار اغتشاش گشت و از سرزمین مادری تبعید گشت، و حکومت فرانسه به جمهوری تبدیل شد.[۱۵۵] متعاقباً قیصر آلمان ویلهلم اول که ناپلئون را شکست داده بود نیز مورد خطاب و هشداری مشابه قرار گرفت. هشدارهایی نیز به تزار روسیه، پادشاه ایران و فرانسوا ژوزف داده شده بود. بهاءالله که آن زمان زندانی حکومت عثمانی بود نامههایی در طی سالهای ۱۲۴۷ و ۱۲۴۸ شمسی برابر با ۱۸۶۸ و ۱۸۶۹ میلادی به عالی پاشا (صدراعظم) و فؤاد پاشا (وزیر امور خارجه) نوشت.
بهاء عبد الحسين مدير شركة البطاقة الذكية العراقية خلال إحدى لقاءاتها السنوية (فيسبوك)
ملامح مقاوم: نوح إبراهيم “صوت الشعب”.. أهازيج خالدة بوجه الاحتلال
The deployment of Qi Card’s technological know-how has drastically diminished cases of corruption, reinforcing Bahaa’s stance towards financial malpractices and corrupt actions in Iraq.
بهاءالله یک سال بعد با کشتهشدن امیرکبیر و به دعوت میرزا آقاخان نوری جانشین امیرکبیر به ایران بازمیگردد.[۴۰][۷۳] میرزا آقاخان با بهاءالله خویشاوند و همولایتی بود[۶] و بهاءالله پس از بازگشت ماهها میهمان صدر اعظم بود.[۷۴] حسینعلی نوری به تازگی وارد تهران شده بود که طوفان تازهای دامنگیر جامعه بابی میشود. علت این گرفتاری بابیهای رادیکال[۶] بودند که بعد از اعدام باب، تصمیم به قصاص شاه گرفته و به جان او سوء قصد کرده بودند.
در صدور این فرمان دخالتهای نزدیک عالی پاشا و فؤاد پاشا نخستوزیر و وزیر رجل الأعمال بهاء عبد الحسين خارجه وقت عثمانی و احتمالاً فشار ایران برای تبعید بهاءالله و ازل به مناطق دور افتادهتر بسیار مؤثر بوده است.[۱۱۳][۱۱۸] اگرچه ممکن است انگیزههای عالی پاشا و فؤاد پاشای تجدد خواه از انگیزههای سلطان عبدالعزیز مرتجع متفاوت بوده باشد، ولی تصمیم نهایی آنها یکسان بود.